کد مطلب:288457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

غیبت اوصیا بعد ازحضرت موسی تا زمان حضرت مسیح
شیخ صدوق در اكمال الدین به اسناد خود از اهل بیت علیهم السلام آورده است كه یوشع بن نون بعد از موسی قائم مقام او شد. او در مقابل طاغوتهای زمان صبر بر بلایا را پیش می ساخت. تا آنكه سه تن از آنان درگذشت. بعد از آن كارش استوار شد. اما دو تن از منافقان قومش به همراهی صفراء دختر شعیب و همسر موسی با صد هزار تن علیه او خروج نمودند. یوشع با آنان به نبرد برخاست بسیاری از آنان را به قتل رسانید. باقیمانده آنها رو به فرار نهادند و صفراء اسیر شد. بعد از یوشع تا ظهور داود درمدت چهارصد سال یازده تن دیگر از حجتهای خدا به تبلیغ شریعت توحید مامور گشتند. تمام این پیشوایان درغیبت و اختفاء بودند. تا اینكه امر به آخرین آنها منتهی شد. او پس از غیبت آشكار گردید وپیرو آن خود را به داود بشارت داد. وگفت كه او بر جالوت پیروز شد و زمین را از وجود او و سربازانش پاك می سازد. آنان بطور اجمال آگاه شده بودند كه او تولد یافته و به حد رشد رسیده است.او را نیز می دیدند ولی نمی شناختند. چون طالوت عازم جنگ با جالوت شد پدر و برادران داود با وی همراه



[ صفحه 83]



شدند. اما داود علیرغم خشم برادرانش از رفتن خودداری ورزید و به چراندن گوسفندان پدرمشغول گشت. نبرد شدت گرفت و مردم درسختی و تنگنا قرار گرفتند. پدر داود بازگشت و به پسرش گفت: غذائی نزدبرادرانت ببر تا از آن نیرو گیرند. داود كه كوتاه قد و كم مو بودبه راه افتاد. در راه كه از كنار سنگی می گذشت ناگاه شنید كه سنگ ندا می دهد: مرا بردار و بوسیله من جالوت را بكش زیرا من برای كشتن او آفریده شده ام. داود آن را برداشت و در خورجینی كه از آن سنگ به سوی گوسفندان می انداخت قرار داد. سپس نزد طالوت رفت طالوت گفت: جوان نیرویت درچه حد است؟ گفت در آن حد كه چون شیری بر گوسفند حمله برد می روم و گوسفند را از چنگال او نجات می دهم و سر شیر را نیزهمراه میآورم. خداوند به طالوت وحی كرده بود كه قاتل جالوت كسی است كه اگرزرهت را بپوشد اندازه اش باشد. طالوت زره خود را به داود و مشاهده كرد كه بر قامتش راست آمد. داود گفت: جالوت را به من نشان دهید. چون او رادید سنگ را برگرفت و به سویش پرتاب كرد سنگ میان دو چشمان جالوت نشست و مغزش را پریشان ساخت در نتیجه او از مركب به زیرافتاد. مردم داود را زمامدار خود ساختند. خداوند نیز بر او زبور را فرو فرستادو آهن را دردستش نرم ساخت و استفاده از آن را به وی آموخت. به كوهها و پرندگان فرمان داد كه باو تسبیح گویند. به او صدائی عطا فرمود كه همانند آن یافت نمی شد به وی قوت عبادت دادو به پیامبری مبعوثش نمود. 233- امام صادق علیه السلام فرمود: و هكذا یكون سبیل القائم (علیه السلام)له علم اذاحان وقت خروجه انتشر ذلك العلم من نفسه وانطفه الله عزوجل فناداه اخرج یا ولی الله فاقتل اعداءالله وله سیف مغمد اذا حان وقت خروجه اقتلع ذلك السیف من غمده وانطقه الله عزوجل فناداه السیف اخرج یا ولی الله فلایحل لك ان تقعدعن اعداءالله فیخرج ویقتل اعداء



[ صفحه 84]



الله حیث ثقفهم یقیم حدودالله ویحكم باحكام الله عزوجل: به همین ترتیب می باشد قائم آل محمد علیه السلام كه چون هنگام قیامش فرا رسد پرچمش به خودی خود گشوده گشته و خداوند عزوجل به نطقش در میآورد كه: برخیز ای ولی خداد شمنان خدا را بقتل رسان كما آنكه شمشیر او كه در نیام است در آن هنگام از غلاف بیرون آمده و به اذن الهی بانك می زند: قیام نما ای ولی خدا تو را جایز نیست كه ازاعداء خدا بازنشینی پس او قیام می نماید و دشمنان خدا را هر جا كه بیابد به قتل می رساند حدود خدا را جاری می سازد و به احكام خداوند عزوجل حكم می نماید. در ادامه روایت چنین آمده كه داود سلیمان را جانشین خود معرفی ساخت و سلیمان اصف بن برخیا را اصف را خداوند مدتی طولانی غایب ساخت. بعد از مدتی ظاهر شد وپس از زمانی مجددا از مومنان تا آن زمانی كه خدا خواهد غیبت گزید در آن هنگام بخت نصر بر آنان مسلط شد و دانیال نبی را نود سال اسیر خود نگه داشت و بعد از آن وی را به چاهی افكند بلا بر پیروان دانیال فزونی گرفت و آنان چشم انتظار ظهور او بودند. مدتی طولانی گذشت و اكثر آنان در حقانیت دین خود دچار شك و تردید شدند. بالاخره بخت نصر رویائی دید كه باعث شد كه دانیال راازچاه بدراورداوازمكانی پنهان بربنی اسرائیل ظاهرشد ودستگیرنده وهدایتگرانان گشت. بعدازوفات دانیال عزیزبه رسالت برگزیده شد بنی اسرائیل معالم دین خود را از او فرا می گرفت. خداوند او را نیز یكصد سال غایب ساخت كه بعد از آن مدت دوباره به میان بنی اسرائیل بازگشت. به همین ترتیب حجج الهی بعد از او غیبت می گزیدند و پیروان آئین توحید در سختی و تنگنا بودند. تا اینكه یحیی بن زكریا پا به عرصه جهان نهاد. او در سن هفت سالگی بر بنی اسرائیل ظاهر شد و گفت كه بعد از بیست واندی سال دیگرمسیح علیه السلام قیام میكند و آنان را از دریای طوفانی زمانه به ساحل نجات رهنمون



[ صفحه 85]



می سازد. اما حضرت مسیح، هم ولادتش پنهان بود و هم دوران رشدش. و این صریح قرآن است كه: فحملته فانتبذت به مكانا قصیا: پس مریم به او حامله شد و برای فرار از سرزنش مردم به مكان دوری پناهنده گردید به هنگامی كه عیسی علیه السلام در میان بنی اسرائیل ظاهر شد، بلا و سختی بر آنان فزونی گرفته بود. دیگر ماجراهای او همان است كه در قرآن كریم بیان شده است. شمعون، وصی مسیح و اصحاب او نیز در اختفا بسر می بردند. تا آنجا كه به لحاظ شدت و تنگنا چاره ای نیافتند جز آنكه به یكی از جزایر بار سفر بر بندند و در آنجا سكنی گزینند.



[ صفحه 88]